جُغدِ سفید

چه احمقانه زنده ام...چه وحشیانه نیستی...

دیگر تفاوتی ندارد...درختها سبز باشند...نارنجی...سفید...یا بی برگ...ابرها گریان و نالان باشند...یا خاموش...آسمان آبی باشد...یا تیره...هیچ تفاوتی ندارد...چند شنبه یا چندم ماه...

وقتی میان روزهای تکراری ات گم میشوی...با آهی دلتنگ به عکس های او نگاه میکنی...جواب تلفن میدهی...گلایه های آدمهای چند نسل عقبتر از خودت را گوش میدهی...با پیغام هایی از تلگرام لبخند مسخره ای میزنی...وبلاگ میخوانی...و خودت را به فراموشی میزنی...اینکه چه ماهی از سال است...چه روزی است...تا حساب نکنی چند وقت است که از او بیخبری...که دیوانه تر از این نشوی...حتی آهنگهای دوست نداشتنی گوش میدهی...

ولی اینها همه اش حرف است...تقویم روبرویت یادآور تمام دردهایت میشود...و زمان را بر سرت آوار میکند...

تقویم فریب آدماست !! 
و مجبور به تحملیم...
افسرده شده ای جغد سفیدم؟؟؟ :(((((
نه بابا...اینا همش نوشته است...دلیل خاصی نداره...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan