جُغدِ سفید

من همیشه ادبیاتم ضعیف بود!

به یک عدد...استاد ادبیات...یا معلم ادبیات...جهت معنی کردن شعر مولانا...که با اسم زندان توسط آقای چاووشی خوانده شده است...نیازمندم...

به یک داروخانه جهت کار نیازمندیم!

با چشمهایی که به زور باز شده بودن تلگرامو چک کردم...خبری نبود...معمولا موقع ظهر خبری نیست...البته این خبری نیست به این منظور نیست که کلا خبری نیست...خبری که مهم باشه نبود...معمولا به کانالها نگاه هم نمیکنم...نمیدونم چرا عضوم...!

همینطور که صفحه رو بالا پایین میکردم...چشمم خورد به آخرین پیام کانالِ آموزشگاهی که کلاس میرفتم...لیستِ نمرات گروه هشتم تکنسین داروخانه...یکم فکر کردم...خب ما گروه هشتم بودیم...استاد هم که درسته...پس خودشه...اینکه چرا لیست نمراتو میذارن تو کانال...خودش جای بحث داره...شاید یکی صفر شد زشته خب...چه کاریه...

فایل پی دی افو باز کردم...اسمم آخر لیست بین دو نفری که افتاده بودن قرار داشت...نسبتا نمره خوبی گرفتم...84 از صد نمره...خوبه دیگه؟!

یک نفر فقط 100 شده بود...دختری که وقتی استاد تو گروه نسخه میذاشت اولین نفر جواب میداد...پسری هم که با قاطعیت میگفت نمره کامل میگیره...نمره کامل نگرفت...19 نفر هم قبول نشده بودند شاملِ...تنها دوست من...و اون جمع دخترانه ای که باهاشون بودم...(قبلا گفته بودم ازشون اگه یادتون باشه...اگه یادتون نیست هم چیز مهمی نیست)...

Designed By Erfan Powered by Bayan