جُغدِ سفید

یکشنبه ای که گذشت...

زنگ تفریح که شد...(من کماکان دوست دارم بگم زنگ تفریح به جای آنتراک)...برای اولین بار همراه تنها دوستی که در اون کلاس دارم رفتم بیرون...هوا خنک بود...تنها دوست من خودش تنهایی چند تا دوست دیگر دارد...6-7تا دختر شدیم که گوشه از حیاط ایستاده و نشسته حرف میزدیم...البته باید گفت حرف میزدند...من فقط نگاهشان میکردم و گوش میدادم...دغدغه ها و تفکراتشان برایم بسیار جالب بود...غیبت از دوست پسرهایشان...ازدواج...اجازه ى شب بیرون از خانه ماندن...مدل مو و آرایش...و از این قبیل دغدغه ها...من نمیدونستم در اون لحظات بخندم...یا به حال خودم گریه کنم...که چرا اینقدر دختر نیستم!!

جلسه ى بعد از آن روز هم این اتفاق تکرار شد...این بار سعی کردم کمی حرف بزنم و نظر بدهم...و بگویم اون جغدی که نیمه شبها در گروه تلگرامشان پیام میدهد من هستم...

جلسه بعدی احتمالا خودمانی تر شوم...و البته که در مورد دغدغه هایشان نمیتوانم خیلی نظر بدهم...

وای من تا الآن فکر میکردم پسرید :/// امروز دومین باره که دچار این اشتباه شدم :)) اخه جغد انصافا اسم پسرونس :)))
یادمه قبلا هم یکی اینطور فکر میکرد:))
نوشته ها به یه دختر نمیاد!؟
ناامید شدم از خودم اصن:)))
جدی؟!تاحالا اینجوری فکر نکرده بودم به اسم جغد:))
چرا انقد دختر نیستی آخه ؟ :)))))))))
ولی جغد سفیدم دخترانگیتو دوست دارم ... یه وقت زیادی دختر نشی ها :))))))) :*
نمیدونم:))
فداااااتم...باشه عزیزم فقط بخاطر تو:)))
اتفاقا دوستای من هم وقتی درباره این چیزا حرف میزنن من دونقطه خط وار نگاهشون میکنم:)
اونا طبیعین...ما خاصیم:d
برا همین تحملش سخته...
الآن که میخونم میبینم میاد دختر باشید :)
البته به منم چند باری گفتن فکر کردیم دختری :)))
خب خداروشکر:))
آدم حس غیر عادی بودن بهش دست میده...وقتی یکی اینجوری میگه:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan