طوری ناراحتم که قشنگ میل به خودکشی دارم تو این نبود اینترنت...امروز به دوستی میگفتم حس میکنم چیز مهمیو از دست دادم...و منتظرم که دوباره به دستش بیارم...ولی این به دست آوردنه دست خودم نیست متاسفانه...و همین موضوع انگیزه ی انجام خیلی از کارهارو از من گرفته...
با تمام این ناراحتیهای عمیقم...این نبود اینترنت برام یک مزیت داره...اینکه منو از دنیای آدمی که تحقیرم کرد دور میکنه...از تمام دنیاش...و هر روز دارم نسبت بهش بی خیال تر میشم...و این اتفاق خوبیه...
میشه اون لحظه ها و خاطرات خوبی که آدمها میسازنو نگه داشت و با یادآوریشون لبخند زد...ولی نمیشه آدمها رو اسیر کرد که حتما تو زندگیهامون بمونن...آدمها باید رها و آزاد باشن...رفتنی میره حتی اگه سالها خاطره ازش مونده باشه...این نصیحت های یک جغد پیر هست باشد که پند گیرید...
قرار بود غر بزنم...نمیدونم چرا تهش اینطوری شد...!!