دوشنبه ۱۴ دی ۹۴
درحالی که...با دو عدد پتوی به دور خود پیچیده...خوابیده...
در حالی که...چای داغ...لیمو...پرتقال...سوپ...خورده...
در حالی که...نکات بهداشتی را رعایت کرده...
ناگهان...وقتی با چشمانی نیمه باز مشغول خواندن وبلاگی هستی...ویروس بی شعور سرماخوردگی...با عطسه ای...خودش را نشان میدهد...در حالی که پوزخندی بر لب دارد و میگوید...از من راه فراری نیست...
و تو هم مشتی کلد استاپ بر لبش میکوبی و میگویی...به همین خیال باش...