پنجشنبه ۱۷ دی ۹۴
تازه از سرکار برگشته بود...پودر کاپوچینو را درلیوان ریخت...آب جوش...کف رویش را دوست داشت...نشست و لیوان را روی میز گذاشت...همین چند روز پیش بود که موضوع صحبتشان کاپوچینو بود...پودر کاکائو را برداشت...روی کف قلبی کشید...به یادش لبخندی زد...متوجه چراغ سبز گوشی شده ...پیامی رسیده...او حالش را پرسیده... خوشحال شده...خستگی رفته...
بی شک دل به دل راه دارد...حتی با وجود فاصله ها...هر چقدر که زمان میگذرد...بیشتر میفهمد...بیشتر حس میکند...