يكشنبه ۱۸ مهر ۹۵
دختر پر حرف و شلوغ کلاس که...روی صندلی جلویی من نشسته بود...با استاد مشغول کل کل بودند...که یهویی...استاد به من اشاره کرد گفت از خانوم جغد سفید یاد بگیر...چقدر خانوم و آروم نشسته...با خنده اضافه کرد من اصلا تا حالا صداشو هم نشنیدم...
حالا همه ى بچه های جلویی و پشتی خیره به من نگاه میکردند...دوستان اطرافم...همه حرف استاد رو تایید کردند...صمیمی ترین دوستم که با فاصله ای زیاد ردیف جلویی نشسته بود...گفت آره داداشش برعکس خودشه...(او و برادر جان چندین بار همصحبت شده بودند)...
وصف حال من در آن لحظه...چیزی ما بین خجالت...افسردگی...و در دل خاک بر سرم گفتن...بود...و چیزی که نشون دادم فقط خندیدن...
نتیجه ى اخلاقی این ماجرا: یا در کلاس خیلی شلوغ باشید...یا مثل من سایلنت نباشید...