جُغدِ سفید

توصیه 4 |:

به همراه مادرتان...عروسی دختر دوست مادرتان نروید...

آدمهای که شما آنجا بشناسید کم بوده...و مجبور میشوید رمان بخوانید...تا زمان بگذرد...


+ هر بار که میرم یک جشن عروسی...اعتقادم به اینکه چه کار بیهوده ایه بیشتر میشه...

من عروسی خیلی از اقوام حتی نرفتم!
منم میخوام که نرم...هیچ عروسیی...ولی نمیذارن که...مجبورم...
من تو عروسی ها فقط دلم میخواد زودتر شام رو بیارن بخوریم و بریم:-|
دقیقا همین بودم امشب...یعنی پنج دقیقه ای شام خوردم به مامانم گفتم خب بریم... |:
رمان تو عروسی
خیلی هم عالی!
واقعا بیخوده /:
اوهوم...از بیکاری بهتره...
خیلییی بیخوده|:
یه سوال شما دختری؟؟:| چرا من فکر می کردم پسری؟:|
اوهوم...این چندمین باره یکی اینجا میگه من پسرم:))
عادی شده دیگه... :d 
شنبه ۱۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۱۹ ♪بانو هانیـ♪
:))))
:d
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan